گل پسرمون آقا صــدراگل پسرمون آقا صــدرا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

نی نی جون ما

پایان هفت ماهگی نی نی جونمون

. . . خوب دیگه یویواش پسرمون وارد هشت ماهگی شد و برا خودش داره مردی میشه . عزیزدلمون، مامان و بابا حسابی دارن برنامه میریزن و مامان جون تو کلاسای بارداری شرکت می کنه و باباجون هم تمام تلاشش رو میکنه که هیچ کم و کسری نباشه... ایشالله . . . منتظره عزیزدلمون هستیم.   ...
30 دی 1393

پایان شش ماهگی مسافر کوچولو

سلام عزیزدلم نفسم پسر نازنینم خیلی هیجان دارم و حسابی منتظر اومدنتم عزیزم کم کم وارد هفت ماهگی میشی و هر روز بزرگ وبزرگتر میشی و الان چند روزی هست که تکونای زیادی میزنی وقتی غذا میخورم و دراز میکشم تکونای تو شروع میشه ومنم حسابی ذوق میکنم عزیزم اونجا چیکار میکنی?  منو بابای خخخخخیلی خوشحالیم عزیزم هر روز بابای از سرکار به من زنگ میزنه و حال تو رو میپرسه 'منم براش تعریف میکنم که چیکار کردی و تکون میخوری'' ...
26 آذر 1393

ابتدای شش ماهگی نی نی واسباب کشی خونه جدید

سلام عزیز دلم نی نی خوش قدم من با اومدن تو اتفاقات خوبی تو زندگی ما رخ داده و امیدوارم بهتر از این ها هم باشه پسر گلم تو وارد شش ماه شدی و ما به یک خونه نقلی ویلای اسباب کشی کردیم البته ببخشید اگه تو هم اذیت شدی چون منم مجبور شدم ی کارای انجام بدم ولی خداروشکر هیچ اتفاقی نیفتاد و تو سالم وسلامتی۰پسرم  من وبابای خیلی خوشحالیم چون وقتی تو هم بدنیا اومدی و بزرگتر شدی میتونی تو حیاط خونه بازی کنی ولذت ببری۰ پسر گلم با رفتن به شش ماهگی اولین تکون که درست وحسابی احساس کردم تو خونه مامان جون بودم  و خیلی خوشحال شدم وتا بابای اومد بهش گفتم و اونم کلی ذوق کرد عزیزم۰ ...
4 آذر 1393

هفته ۲۲ نی نی ما

سلام عزیزم پسر کوچولوی من تو امروز وارد ۲۲ هفتگی شدی و من روز شماری میکنم تااین روزها بگذره وتو به موقع بدنیا بیای و تورو توبغلم بگیرم وببوسمت عزیزم تو داری بزرگ میشی ولی من هنوز از تکونهای تو چیزی حس نمیکنم خاله ها و مامان جون هر وقت منو میبینن سراغ تو رو میگیرن و میپرسن تکون میخوره منم با گیج ومنگی میگم فکر نمیکنم و اونا میگن چه پسر تنبلی داریم قربونش بریم ولی من میگم تو آرومی وپسر خوبی هستی ولی حسابی منتظر تکون خوردنت هستم' من و بابای دنبال ی اسم زیبا و با معنی برای تو هستیم'ایشاله بتونیم اسمی برازنده تو پیدا کنیم عزیز دلم۰   ...
24 آبان 1393

ترانه های کودکانه زیبا برای نی نی جون

سلام عزیزدلم پسر نازنینم من و بابای هر کاری میکنیم تا تو خوشحال و شاد باشی برای همین چند تا ترانه زیبا برات گرفتیم تا تو به اونا گوش بدی و خوشحال بشی هر وقت هم به دنیا اومدی باشنیدن این ترانه ها آروم بگیری و دوسشون داشته باشی اگه گفتی اسمشون چیه عزیزم?خودم برات میگم پسر گلم اولیش که بابا مهدی گرفته یک روز آقا خرگوشه وزنبور طلای بود که من صبح که بلند شدم اولین کاری که کردم برات پخش کردم وبعد ترانه های دیگه مثل گنجشک و برف و بارون'دس دس 'سگ من وسرود میوه ها 'اتل متل یه مورچه وچند تای دیگه۰۰۰.                                            ...
19 آبان 1393

عزیز دل مامان و بابا

پسرگلم نمیدونی من وبابا چقدر هیجان داشتیم تا وقتی که خانم دکتر به من گفت بچه ات پسره و من انقدر خوشحال شدم که خدا تو رو به ما داده و از ته دل ذوق میکردم ووقتی از در اتاق بیرون اومدم تحمل نکردم تا به بابا نزدیک بشم و همون لحظه بابا مهدی هم سرپا منتظر من بود ومنم از دور با لب خونی بهش گفتم بچمون پسسسره۰هیچ وقت این لحظه ها رو فراموش نمیکنم و از خدا میخام که تو سلامت به دنیا بیای و تو رو تو آغوشم بگیرم و از بودنت لذت ببرم عزیزم۰
7 آبان 1393

انتخاب اسم پسرمون

خدمت نی نی جون خودمون عرض کنم که مامان جان و بابا جان تکلیفشون روشن شد، باید حسابی بگردیم تا یه اسم پسر قشنگ و زیبا برات پیدا کنیم، خوب عزیزم خودت چی دوست داری؟         ...
7 آبان 1393

بلاخره معلوم شد ...

بلاخره امروز متوجه شدیم که خدا بهمون یه آقا پسر کاکل زری داده. مامان جان به همراه بابا جان امروز رفتن پیش خانم دکتر تا ببینن نی نی جونشون دختره یا پسره؟ که بهمون گفت خداجون مهربون بهمون یه پسر خوشکل و مامانی داده.     از اون لحظه ای که فهمیدیم به حس زیبای مادر شدن و پدرشدن بیشتر نزدیک شدیم. راستی دکترا میگن تو این مرحله نی نیا میتونن صداها رو بشنون، پس مامان جون و باباجون بهت میگن: خیلی خیلی دوست داریم نی نی جونمون.               ...
6 آبان 1393

پایان چهار ماهگیت مبـــــــــارک!!!

سلام نی نی جونمون، حالت چطوره؟ الآن مامان جون و باباجون نشستن و در مورد تو حرف میزنن، وای چه حس قشنگیه. راستی بعداز این همه مدت تازه داری یه تکونایی میخوری. مامان جون خیلی منتظر این لحظه بوده و با هر تکون تو قند تو دلش آب میشه. بابا جون هم که حسابی هوای تو و مامانی رو داره، تا توی کوچولو یواش یواش بزرگ و بزرگتر بشی. راستی قرار بود هفته گذشته بریم ببینیم خدا بهمون دختر داده یا پسر، اما هنوز نرفتیم خواستیم یه کوچولو دیگه بزرگتر بشی. حالا عزیزم خودت بگو دیگه . . .     ...
30 مهر 1393